وداع سخت و شیرین با ایرنا

صبحگاهان افکارم در حال گشت زنی در دنیای غریب سالهای دفاع مقدس سیر می کرد ککه موجی خاطره ی دریا را به یادم آورد و اشتیاق وصال موجب شد به سراغ دلنوشته ها کشیده شوم.در زندگینامه شهید والامقام محمد دیدگانی عزیز خواندم که مادر مرحومه اش در سال 1342 که محمد عزیز 7 ساله بوده ، به رحمت خدا رفته است... جرقه ای شد تا به سال 1361 در خط مقدم تنگه کورک منطقه سرپل ذهاب بروم آنجا که هنگام دیدن فرمانده خط (محمد دیدگانی) احساس قرابتی عجیب با او داشتم و شاید رفتن مادرم در سال 1352 که من هم هفت سال بیشتر نداشتم و رنج و درد بی مادری ، چشم های هر دوی ما را می سوزاند......رروح مادران سفر کرده شاد و یاد و نام محمد دیدگانی هماره زنده باد.... وداع سخت و شیرین با ایرنا...ادامه مطلب

شهریوری ام مانند تیرماه داغ روزهای سخت زندگیوقتی در اول شهریور 1345 هجری شمسی از مادری مظلوم و نحیف در گوشه کویر ایران دیده به جهان گشودم هرگز چنین سرنوشتی که پنج سال بعدش تنها پناهم که مادر باشد از دست خواهم داد را نخوانده بودم.سال ها از پس سالها گذشت تا دانستم که جهان آنگونه که در رویاهاست رقم نمی خورد ، گرچه انتخاب ها نیز تاثیری می شود گفت اساسی دارند .و امروز در 56 سالگی در گوشه ای خزیده ایم و تجربه و تخصص که بماند به هیچ نمی انگارندت.اینجا فقط انتظار باید کشید........... انتظار آنچه حتی منتظرش نیستی.و ناخوادآگاه و گاه و بیگاه به یاد دوستان و یاران می افتم که هریک در گوشه ای بی ادعا زندگی بسر می کنند و دم فرو بسته اند. وداع سخت و شیرین با ایرنا...ادامه مطلب

سال 98 را که نوشته بودم و اتفاق افتاده بود با بی تدبیری کارفرمایانش ( انجمن صادرکنندگان خدمات فنی و مهندسی ایران) به ویژه هیات مدیره قدرنشناس آن با هیچ دستاوردی به پایان رساندم.اما در این کشور با این کار و حرفه پردردسر و پر هیاهوی رسانه ای ما ، همین که انگ و ننگی برایت در هر نقطه درست نشود کلاهت را بیانداز به آسمان هفتم برسد.سال 98 با همه ناملایماتش به ویژه پایانش که به کرونا ختم شد را اصلا دوست ندارم . لیکن گاه کار و زندگی به شکلی آرامت می کند که بدترین های خودساخته را تحمل می کنی ولی متاسفم از داشتن برخی آدم ها که دوست خود را می خوانند و هیچ نفعی برایمان ندارند.اردیبهشت 99 هم رسید . خبری هم از راه رسید. باز هم اعتماد به یک دوست دیگر که البته چند آزمون قبولی هم از دوستی گرفته؛ به امید ادامه آن دوستی از ابتدای ماه به کاری مشغول شدیم اما آیا سرنوشت همان خواهد بود.ظاهرا بنویس تا اتفاق بیافتد در نیمه راه ابتر می ماند و رهایم می کند.اما از من بشنوید هرگز هرگز و هرگز از لطف و کرم خداوند کریم و همچنین امید به یاری کائنات نومید نشوید . وداع سخت و شیرین با ایرنا...ادامه مطلب

سال 1399 شمسی را پایان بردیم و قرن جدید را با با دغدغه ای که دنیا هم شریکمان است آغاز کردیماین سم کشنده عالمگیر کرونا چیست و حقیقت کی برملا می شود نمی دانم اما نیک می دانم که در هرداستان و دردسری مردم مظلوم کشورم از همه آسیب پذیرترند.یک سال از همه گیری می گذرد هنوز یک درصد مردم واکسینه نشده اند پس کجاست آن هم درایت و تدبیر و سرمایه و تجربه و ........ خدایا پس کی نوبت زندگی به مردم کشورم می رسد؟؟؟؟!!!! خودت به دادمون برسبهر شکل سال 99 را با همه سختی ها پشت سر گذاشتیم و منتظر فرج می مانیم تا نخستین سال قرن جدید را با عینک دیگری بنگریم شاید که ما در اشتباه باشیم و جهان جور دیگری رقم خورد!!!!شاید!!!!! وداع سخت و شیرین با ایرنا...ادامه مطلب

دو سه هفته ای است که دردی ناشناخته به جان مردم کشورم افتاده ! می گویند ویروس کرونا که هدیه ای از کشور دوست نما چین است! 

وداع سخت و شیرین با ایرنا...

" زیر صفر مرزی " مستندی سیاسی اقتصادی سفارش وزارت

نفت که با عکس سردار سرافراز و مظلوم هور حاج علی هاشمی برعکس

اهداف و ضایع کننده زحمات این دلاور مرد ایران زمین ساخته شده است.

وداع سخت و شیرین با ایرنا...

خاک خورده های جنگ امیدوارند همه چیز فریب نباشد آقا محسن خواهشا مواظب انشای خود باشید .

همین جمعه در منزل یک شهید والامقام کربلای چهار با افتخار نهار خوردیم که شما طعم آن را تلخ کردید. از این به بعد سیاسی بازی ها را از دفاع ملت ایران خارج کنید نه شما که همه آقایان . چرا که چند روزی نیست که پیکر پاک حاج علی هاشمی را با یک مستند لرزاندند. 

خواهشا بیخیال بچه های جنگ بشید و به بازی های سیاسی خود بپردازید. ما هم یک جایی نوبت دار می شویم.

وداع سخت و شیرین با ایرنا...

روز پنجم اسفندماه سال 91 در اوج حاکمیت هوچی گری و هرج و مرج محمود احمدی نژاد

که نقطه تاریک نظام جمهوری اسلامی است، با تلفن دفتر مدیر عامل خبرگزاری جمهوری اسلامی

و شخصی به نام زرقونی (قائم مقام وقت ایرنا) از برکناری ام در مرکز البرز (کرج) آن هم صبح روز بعد

ششم اسفند ، مطلع شدم.

وداع سخت و شیرین با ایرنا...

جمعه گذشته خجالت را کنار زدم

و بعد از سالها به خانه شیخ جواد قاسمپور رفتم.....

وداع سخت و شیرین با ایرنا...

یک روز تابستانی خود را برای دیدار گرم با دوستانم در ایرنا گرم کردم . دیدن دوستان قدیمی از طرفی و پیگیری کارهایی که گاه و بیگاه در اداره و سازمانی که سالها در آن مشغول بودم مرا به جلو درب سازمان خبرگزا وداع سخت و شیرین با ایرنا...ادامه مطلب